جدول جو
جدول جو

معنی ابوالقاسم کرخی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالقاسم کرخی
(اَ بُلْ سِ)
کرخی. ظاهراً از علمای عصر ملکشاه و صاحب حبیب السیر گوید: در یازدهم محرم سال چهارصدو نود و دو او بسعی حسن دماوندی (فدائی) راه عالم ابدی پیش گرفت. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 364 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خرقی. عمر بن حسین بن عبدالله بن احمد خرقی شیخ حنبلیان بغداد و صاحب المختصر فی فقه الامام احمد بن حنبل است. او فقیهی سدید و ورع بود و قاضی ابویعلی گوید: وی را مصنفات و تخریجاتی در مذهب هست (یعنی مذهب حنبلی) که به دست مردم نرسید و سبب آنکه او از بغداد برفت وکتابهای خویش در درب سلیمان بودیعت گذاشت و آن کتب بسوخت. وفات خرقی به دمشق در سال 334 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
بلخی. او راست: کتاب محاسن خراسان
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ سِ)
بلخی. او راست: کتاب مقالات و آنرا به سال 276 هجری قمری تألیف کرده است. و امام محمد زکریای رازی را بر دو کتاب او ردیست. رجوع به ص 274 تاریخ الحکماء قفطی ص 274 س 13 و 14 شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
لقب بشر بن نصر بن منصور عرقی، مکنی به ابوالقاسم است. وی فقیه شافعی مذهب بود و نسبت او به ’عرق’ یکی از خادمان سلطان، که برید مصر را به عهده داشت، می باشد. تولدبشر در بغداد بود سپس به مصر رفت و به سال 302 ه. ق. در آنجا درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا